میم ح پ :)

میم ح پ :)

و نصرتی لکم معده...

سامی یوسف کیست؟ دلایل

ادامه مطلب

فونت ایمان

ادامه مطلب

۳ نوع طیف نداریم...

ما معمولا با خودمون سه طیف برای بقیه در نظر می‌گیریم:

طیف اول کسایی که مذهبی هستن و انقلابی

طیف دوم کسایی که مذهبی هستن ولی انقلابی نیستن

طیف سوم کسایی یا مذهبی نیستن

و اشتباه ما دقیقا همینجاست!

فرض کنید یک معلم ریاضی هستید. دانش آموزا چهارمدل می‌تونن به سوال جواب بدن:

با راه حل درست به جواب درست برسن

با راه حل درست به جواب اشتباه برسن

با راه حل اشتباه به جواب اشتباه برسن

با راه حل اشتباه به جواب درست برسن

این همون‌جاییه که ما باید اصل تبیین رو بذاریم

یعنی کسی که ظاهرا مذهبی نیست و فرضا حجاب درستی هم نداره ولی نظام و آقا و حاج قاسم براش ارزش هستن

با تبیین تبدیل میشه به حالت اول؛ یعنی راه حل درست و جواب درست...

کسی که راه حلش درسته ولی جوابش اشتباه هم میتونه به جواب جواب درست برسه؛ ولی اون قطعا نیاز به این حجم از تبیین نداره.

کسایی که کلا اشتباه هستن، معمولا با یه تلنگر بیدار میشن و چون مذهب براشون ملاک نبوده معمولا با استدلال قانع میشن. گاهی هم با نگاه به اطرافیانشون و دوستان و مخصوصا غیرمذهبی‌های انقلابی که راه حلشون هم درست شده :')


خیلی وقت بود اینجا خاک می‌خورد. ان‌شاءالله بعد از امتحانات کم کم شروع می‌کنم به نوشتن و گردوخاک گیری :-)

محمدحسین پارسائیان

يكشنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۱، ۱۹:۰۶

۴ پسندیدن

تاکنون ۵ نظر ثبت شده است

محمد قاسم پور

۱۱ دی ۰۱، ۱۹:۵۵

طیف ها رو طولی ببینید. بی نهایت طیف داریم

پاسخ:

اگر جزئی‌تر بررسی بشه بله حرف شما هم درسته

میم صاد الف

۱۲ دی ۰۱، ۱۳:۱۳

سلام شیخ

نتیجه گیریت قوی نبود

پاسخ:

سلام
شیخ؟ :)
برداشت آزاد بود دیگه

سید محمدرضا

۸ بهمن ۰۱، ۲۲:۳۷

سلام علیکم. چه خبر؟

ممنون از پیامت. اینجور پیاما الان لازمه که دشمن به دنبال تفرقه است...

در ضمن دلم هم برا بلاگ تنگ شده بود XD

پاسخ:

سلام
سلامتی
خواهش میکنم
:)

سجاد ...

۲۴ شهریور ۰۲، ۱۲:۴۰

تجربه شخصی من میگه ما فقط وظیفه داریم "چگونگی پیدا کردن راه حل" رو به آدما یاد بدیم . پیدا کردن خود راه حل و پیدا کردن پاسخ با خود شخصه . و اینطوریه که ادم رشد میکنه و به جریان می‌افته

یادمه جوانتر که بودم _۱۴یا ۱۵ ساله_ با چند نفر از بچه های همسن دور همدیگه جمع شدیم که کتب شهید مطهری رو بخونیم ، و خب اون موقع در نظر ما بچه مذهبی ها، شهید مطهری یک اسطوره‌ و بت بود . به همراه یک بزرگتر شروع کردیم به خواندن محدوده ای که مشخص کرده بودیم . جلسه بعد دور هم جمع شدیم و هر کدوم یک ارائه دادیم از مطالبی که خونده بودیم . ارائه ها که تمام شد بزرگتر ما گفت حالا بیاید حرفای شهید مطهری رو نقد کنیم و ایراداتش رو بررسی کنیم . برای ما بچه های دبیرستانی که شهید مطهری یک اسطوره بود نقد کردن چنین شخصی در ابتدا برامون مضحک بود ، چون با خودمون مبگفتیم ما کجا و شهید مطهری کجا ؛ اما اون بزرگتر اصرار کرد و ما مجبور شدیم بریم نظرات مخالف شهید رو پیدا کنیم . 

به مرور بود که بدون اینکه خودمون متوجه بشیم، تفکر انتقادی رو یاد گرفتیم و بواسطه این بود که بعد ها در مواجهه با مشکلاتِ جدی تر، تونستیم مستقل تر فکر کنیم، راه حل پیدا کنیم و به جواب برسیم که حالا یا درست بود یا غلط . بزرگتر ما اون روز نه جواب رو به ما گفت و نه راه حل ، بلکه فقط شیوه رسیدن به راه حل رو بهمون یاد داد که خودمون رو محدود به شخص یا فکر خاصی نکنیم . 

نکته دیگری هم در تکمیل نوشته شما دارم که ادم ها رو صفر و صدی نبینیم ؛ چرا که راه حل ادم ها و حتی پاسخ هاشون لزوما نه غلطه و نه درست بلکه مخلوطی‌ست از منطق و استدلال و میل و دلبستگی و صحیح و ناصحیح. 

ممنون که حرف های طولانی من رو تحمل کردی ؛ برات ارزوی موفقیت دارم اقای پارساییان 🙏

پاسخ:

حرفی ندارم، حرفتون کاملا درسته
ممنون :)

یه شخص

۲۶ شهریور ۰۲، ۲۰:۱۲

داش نمیخوای بلاگتو ادامه بدی؟

 

پاسخ:

عه داش
چی بگم والا هم دیگه ایده نیست
هم احساس تنهایی میکنم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">